به گزارش نبض بازار – خط زمانی تعطیلی‌ها روشن است: زمستان با کمبود گاز و خروج نیروگاه‌ها از مدار، تعطیلی گسترده مدارس و ادارات در ده‌ها استان را رقم زد؛ تابستان با گرما و ناترازی برق ادامه یافت، تا آن‌جا که کار در ۲۸ استان در برخی روز‌ها متوقف شد. سخنگوی آموزش‌وپرورش به‌صراحت گفته هر روز تعطیلی مدارس حدود هزار میلیارد تومان هزینه دارد؛ برآورد‌های دیگر از زیان روزانه ۷ هزار میلیارد تومانی تعطیلی سراسری اقتصاد سخن می‌گویند. این گزارش، پیامد‌های اقتصادی این وقفه‌ها را واکاوی می‌کند، از مدل‌سازی کمّی تا نمونه‌های جهانی، و نشان می‌دهد با هزینه همین تعطیلی‌ها چه می‌شد کرد.

نقشه کلان خسارت‌ها

روایت رسمی، تعطیلی را «مدیریت مصرف» در اوج تقاضا معرفی می‌کند؛ اما داده‌ها چیز دیگری می‌گویند. در زمستان، همزمان با افت فشار گاز تا سطوح هشدار، مدارس در ۲۳ استان برای توقف مصرف تعطیل شد و گزارش‌هایی از خروج نیروگاه‌ها از مدار در سه استان منتشر شد. در تابستان، با تداوم موج گرما و درخواست وزارت نیرو، فعالیت ادارات در ۲۸ استان متوقف شد تا فشار از شبکه برق و آب برداشته شود. به بیان ساده، دولت با توقف تقاضا، برای ناترازی ساختاری انرژی زمان خرید، نه حل مسأله.

برای کمّی‌سازی، یک برآورد محافظه‌کارانه از «روز-معادلِ ملیِ تعطیلی» می‌سازیم: اگر در زمستان یک روز مدارس ۲۳ استان تعطیل شد و در تابستان دست‌کم دو نوبت ادارات ۲۸ استان تعطیل بودند، معادل تقریبی ۰.۷ و ۱.۸ روز ملی فقط از این سه رویداد به دست می‌آید؛ با احتساب سلسله تعطیلی‌های پراکنده تهران، اصفهان و چند کلان‌شهر دیگر در روز‌های بسیار آلوده و سرد/گرم، به‌سادگی می‌توان به ۱۵ تا ۲۵ «روز-معادل ملی» در سال رسید. با زیان ۷ هزار میلیارد تومان برای هر روز تعطیلی سراسری، هزینه مستقیم به بازه ۱۰۵ تا ۱۷۵ هزار میلیارد تومان می‌رسد (فرمول مدل: هزینه کل = زیان روزانه × روز‌های معادل ملی).

آموزش، سرمایه انسانی و اثرات دومینویی

بخش آموزش در خط مقدم تعطیلی‌ها بود. در سال تحصیلی ۱۴۰۳-۱۴۰۴، مدارس در شهر‌هایی مانند تهران و اصفهان بیش از ۴۵ روز تعطیلی اجباری را تجربه کردند؛ و وزارت آموزش‌وپرورش تصریح کرده یک روز تعطیلی مدارس حدود هزار میلیارد تومان هزینه دارد. اگر فقط ۱۵ «روز-معادل ملی» تعطیلی آموزشی را لحاظ کنیم، رقم ۱۵ هزار میلیارد تومان هزینه مستقیم حاصل می‌شود. این صرفا سطحِ مسئله است؛ افت یادگیری، تعویق ارزیابی‌ها و فرسایش انگیزه، پیامد‌های بلندمدت‌تری دارند که در ترازنامه سرمایه انسانی ظاهر می‌شوند.

آموزش مجازی در بسیاری نقاط به‌دلیل زیرساخت‌های ضعیف و حتی قطعی‌های برق و اینترنت، نتوانست شکاف را پر کند. گزارش‌ها از افت معنادار عملکرد تحصیلی و بهره‌وری دانشگاهی در پی تعطیلی‌های مکرر و یادگیری آنلاین ناقص خبر می‌دهند؛ این چرخه، سرخوردگی دانشجویان و مهاجرت نخبگان را نیز تشدید کرده. به تعبیر اقتصاد سیاسی، راه‌حل‌های موقت نه‌تنها نابرابری آموزشی را عمیق‌تر می‌کنند، در بلندمدت به کاهش کیفیت نیروی کار و ظرفیت‌های نوآوری می‌انجامند.

تولید صنعتی، تجارت و هزینه فرصت

در سطح صنعت، تصویر نگران‌کننده است. به‌دلیل محدودیت انرژی، تولید در صنایع کلیدی مانند فولاد، سیمان و پتروشیمی در برخی مقاطع تا ۳۰ درصد افت کرده؛ گزارش‌هایی درباره کاهش ۲۵ درصدی تولید در مجتمع‌هایی، چون فولاد مبارکه و ذوب‌آهن و کاهش ۱.۵ میلیون‌تنی تولید در یک ماه منتشر شده. در پتروشیمی‌ها نیز توقف واحدها، تولید متانول را حدود ۲۰ درصد و اوره را ۱۵ درصد کم کرده و صادرات غیرنفتی را ۱۲ درصد کاهش داده که به معنای افت ۵ میلیارد دلاری درآمد ارزی است. اینها صرفا اعداد نیستند؛ پیام آنها به زنجیره‌های پایین‌دست، اشتغال غیررسمی و قیمت تمام‌شده کالاها، دومینویی از بی‌ثباتی می‌سازد.

در تجارت داخلی، تعطیلی ادارات و بانک‌ها، در کنار ناترازی انرژی، هزینه مبادله را بالا برد و زنجیره تأمین را مختل کرد. در سطح بین‌المللی، ناتوانی در ایفای تعهدات صادراتی گاز به ترکیه و عراق و توقف‌های مقطعی در پتروشیمی، اعتبار تعهدات ایران را تضعیف کرد و سهم بازار را به رقبا واگذار نمود. از زاویه اقتصاد سیاسی، این رخداد‌ها محصول ترکیب قیمت‌گذاری دستوری انرژی، نبود سرمایه‌گذاری کافی در تولید و ذخیره‌سازی، و حکمرانی بخشی است که هزینه‌های آن به کل اقتصاد سرریز می‌شود.

سلامت، آلودگی و پرهیز از «جایگزینی بد با بدتر»

تعطیلی‌ها قرار بود مردم را از هوای آلوده محفوظ بدارند؛ اما آلودگی هوایی که سالانه میلیون‌ها مرگ زودرس در جهان رقم می‌زند، با راه‌حل‌های موقتی مهار نشدنی است. بنا به گزارش‌ها، بیش از ۹ نفر از هر ۱۰ نفر در جهان هوای ناسالم تنفس می‌کنند و آلودگی هوا از بزرگ‌ترین تهدید‌های سلامت محیطی ست. در برخی کشورها، آستانه‌های تصمیم‌گیری مشخص است: در مالزی با رسیدن شاخص آلودگی (API) به ۲۰۰ مدارس تعطیل می‌شوند و از ۱۰۰ فعالیت‌های فضای باز محدود می‌شود؛ در چین و هند نیز تعطیلی‌های هدفمند با آستانه‌های شفاف و همزمان با محدودیت رفت‌وآمد و نصب فیلتر‌های پیشرفته اجرا می‌شود. فقدان آستانه‌های شفاف، تعطیلی را به ابزار سیاست‌زدگی تبدیل می‌کند و هزینه اجتماعی را بالا می‌برد.

در ایران، گزارش‌های رسمی از مرگ‌ومیر زودرس مرتبط با آلودگی و زیان‌های اقتصادی چندمیلیارددلاری حکایت دارد. همزمان، برای جبران ناترازی، استفاده از سوخت‌های سنگین مانند مازوت تشدید می‌شود که خود آلودگی را بدتر می‌کند؛ یعنی «جایگزینی بد با بدتر». نتیجه، افزایش هزینه درمان و کاهش بهره‌وری نیروی کار است؛ هزینه‌هایی که در حسابداری کوتاه‌مدت انرژی دیده نمی‌شوند.

ریشه‌های سیاسی-اقتصادی ناترازی و چرایی «تعطیلی»

تعطیلی وقتی به «سیاست عمومی» بدل می‌شود که ابزار‌های حکمرانی انرژی ناکارآمد باشند. زمستان گذشته، ۱۷ نیروگاه به‌دلیل نداشتن گاز و گازوئیل در آستانه خاموشی قرار گرفتند و مدارس و ادارات در ۲۳ استان برای مدیریت مصرف تعطیل شدند. در تابستان، با اوج گرما، استانداری‌ها به درخواست وزارت نیرو فعالیت ادارات را متوقف کردند تا پایداری شبکه حفظ شود. این یعنی مدیریت طرف تقاضا با ابزار قهری، نه اصلاح ساختاری طرف عرضه و شبکه.

سیاست‌های قیمت‌گذاری یارانه‌ای، انگیزه سرمایه‌گذاری در تولید، ذخیره‌سازی و بهینه‌سازی مصرف را تضعیف کرده؛ سرمایه‌گذاری‌های زیرساختی عقب‌مانده و دیپلماسی انرژی نتوانسته مزیت‌های منطقه‌ای را به ثبات تبدیل کند. نتیجه، اقتصادِ «کاغذی‌سازی بحران» است: صورت‌مسأله با تعطیلی پاک می‌شود، اما مسأله باقی می‌ماند.

اگر تعطیلی نبود، چه فرصت‌هایی خلق می‌شد؟

با همان برآورد محافظه‌کارانه ۱۵ تا ۲۵ «روز-معادل ملی» تعطیلی و زیان ۱۰۵ تا ۱۷۵ هزار میلیارد تومان، می‌توان تصویر فرصت‌های از دست‌رفته را دید. در صنعت، معادل چند هفته تولید افزوده در فولاد و سیمان، می‌توانست بخشی از سفارش‌های صادراتی را تثبیت کند، هزینه ثابت واحد‌ها را سرشکن کند و قیمت تمام‌شده پروژه‌های عمرانی را مهار نماید (فرمول مدل: ارزش افزوده از دست‌رفته = تولید روزانه میانگین × حاشیه سود × روز-معادل ملی). در آموزش، ۱۵ هزار میلیارد تومان هزینه تعطیلی آموزشی می‌توانست به برنامه‌های جبرانی هدفمند، تقویت مهارت‌های پایه و کاهش شکاف مناطق پرخطر اختصاص یابد.

از منظر تجارت خارجی، حتی اگر تنها ۱۰ درصد از زیان برآوردشده به تثبیت تعهدات صادراتی در انرژی و پتروشیمی اختصاص می‌یافت، می‌شد بخشی از کاهش ۱۲ درصدی صادرات غیرنفتی را جبران کرد و فشار بر بازار ارز را کاست (فرمول مدل: بازگشت ارز از دست‌رفته = نرخ تحقق قرارداد × قیمت متوسط صادرات × حجم تحویل‌شده).

با هزینه این تعطیلی‌ها چه می‌توان کرد؟

هزینه ۱۰۵ تا ۱۷۵ هزار میلیارد تومانی برآوردشده، اگر به سرمایه‌گذاری هدفمند اختصاص یابد، می‌تواند چرخه بحران را معکوس کند:

اول، ایمن‌سازی مدارس در کلان‌شهرها: با فرض قیمت متوسط ۲۰ تا ۲۵ میلیون تومان برای هر دستگاه تصفیه هوای مجهز به HEPA، تنها با ۵ هزار میلیارد تومان می‌توان ۲۰۰ تا ۲۵۰ هزار کلاس را تجهیز کرد؛ یعنی کاهش محسوس ریسک تعطیلی در روز‌های آلوده و تداوم آموزش حضوری (فرمول مدل: تعداد کلاس‌های قابل تجهیز = بودجه تخصیصی ÷ قیمت واحد).

دوم، مدیریت بار و پیک‌سایی: تخصیص ۲۰ تا ۳۰ هزار میلیارد تومان به برنامه‌های پاسخگویی بار (DR)، اصلاح تعرفه‌های اوج‌بار و نصب کنتور‌های هوشمند در ادارات و صنایع بزرگ، می‌تواند چند هزار مگاوات پیک را بدون ساخت نیروگاه جدید آزاد کند (فرمول مدل: ظرفیت پیک آزادشده = تعداد مشترک × صرفه‌جویی متوسط مشترک).

سوم، ذخیره‌سازی و سوخت جایگزین نیروگاهی: بخشی از منابع به توسعه ذخیره‌سازی گاز و تامین به‌موقع سوخت مایع پاک‌تر اختصاص یابد تا سناریوی «۱۷ نیروگاه بی‌سوخت» تکرار نشود.

چهارم، آلودگی و حمل‌ونقل: بودجه‌ای برای نوسازی ناوگان اتوبوس‌رانی پاک، کنترل معاینه فنی و نصب فیلتر در کانون‌های ثابت انتشار، به‌ویژه در اطراف مدارس. تجربه کشور‌ها نشان می‌دهد مداخله‌های دقیق با آستانه‌های شفاف، هم هزینه اجتماعی را کم می‌کند و هم تعطیلی را از «اولین گزینه» خارج می‌سازد.

نمونه‌های جهانی و درس‌های روشن

تعطیلی به‌عنوان ابزار اضطراری در جهان بی‌سابقه نیست. بریتانیا در بحران انرژی ۱۹۷۴، به‌واسطه اعتصاب معادن زغال‌سنگ و کمبود سوخت نیروگاه‌ها، به «هفته کاری سه‌روزه» تن داد؛ نتیجه، سقوط ۲۰ درصدی تولید صنعتی، اوج‌گیری بیکاری و جهش تورم بود؛ تجربه‌ای که نشان داد تعطیلی‌های اجباری ناشی از بحران انرژی حتی در اقتصاد‌های پیشرفته می‌تواند تولید و ثبات اجتماعی را به‌خطر اندازد. در دهلی نو، بار‌ها با تشدید آلودگی، مدارس تعطیل و محدودیت‌های رفت‌وآمد اعمال شده است؛ در مالزی آستانه‌های روشن API برای توقف فعالیت‌های فضای باز و تعطیلی مدارس وجود دارد؛ در چین نیز بسته‌های محدودیت همزمان با تجهیز مدارس به سامانه‌های تصفیه و تعیین آستانه‌های عملیاتی اجرا می‌شود. در سطح کلان، سازمان جهانی بهداشت گزارش می‌دهد بیش از ۹۹ درصد مردم جهان در معرض هوای ناسالم هستند و آلودگی هوا هر سال میلیون‌ها مرگ زودرس رقم می‌زند؛ یعنی سیاست‌گذاری باید روی کاهش انتشار و سازگاری هدفمند متمرکز شود، نه تعطیلی‌های بی‌قاعده.

جمع‌بندی از اقتصاد سیاسی تعطیلی

روایت یک‌سال اخیر، از زمستانِ بی‌سوخت تا تابستانِ بی‌برق، حکایتِ تکرار نسخه‌های کوتاه‌مدت برای پنهان‌سازی ناترازی‌هایی است که ریشه در قیمت‌گذاری سیاسی انرژی، کم‌سرمایه‌گذاری زیرساختی و فقدان قواعد شفاف درباره آلودگی دارد. مدرسه که تعطیل می‌شود، تنها برق و گاز کمتر مصرف نمی‌شود؛ سرمایه انسانی فرسوده می‌شود. اداره که بسته می‌شود، فقط بار شبکه کم نمی‌شود؛ اعتبار قرارداد‌ها و جریان مبادله مختل می‌شود. کارخانه که می‌ایستد، نه‌فقط تولید افت می‌کند؛ زنجیره‌ها می‌شکنند و هزینه‌ها تورم‌زا می‌شوند. داده‌ها و نمونه‌های جهانی هشدار می‌دهند: تعطیلی، اگر به قاعده روشن، کوتاه‌مدت، و همزمان با مداخلات ساختاری نباشد، از «مسکن موقت» به «هزینه مزمن» بدل می‌شود.